نامه شماره 43

ساخت وبلاگ
به گمونم بهترین نعمتی که خدا به آدما داده "عادت" باشه... و گاهی هم فراموشی ... هنوز گاهی یادم میفته چه روزای عجیب غریبی رو گذروندم و چقدر عذاب کشیدم تا قلب کوچیکم بزرگ بشه!نمیدونم چقد گذشت تا به سرزمین بی آب و علف دلم فرصت دادم دوباره سبز بشه و اماده پذیرفتن یه حس جدید ... نمیدونم این حس تازه که مدتیه مهمون دلم شده چیه ؟ فقط میدونم وقتی اسمش میفته رو صفحه گوشیم حالم خوب میشه ؛ قلبم تندتر نمیزنه  اما وقتی صدای گرمش میریزه تو رگای خستم ؛ لپام گُر میگیره ... به گمونم دوستش دارم... اما زوده برای گفتنش نامه شماره 43...
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 80 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22

الان که دارم برات مینویسم تو دلم یه حال عجیبیه ، هم آشوبه هم آرامش ... دلم میخواد این حس که هنوزم اسمشو نمیدونم به روزمرگی نرسه ، نشه عادت ... دلم میخواد این عطش ، این خواستن ، دوست داشتنه همیشگی باشه ...حوالی همین روزای نزدیک به دیدنت انگار یه چیزی شبیه ذوق زدگی از سر و کول لحظه هام داره بالا میره ، نمیشناسمش اما دوسش دارم این حسو ... قطره قطره آب شدن قلبم واسه مرور خاطره های کم اما قشنگمون ؛ یواشکیامون و ... حال دلمو خوب میکنه ! آهسته مینویسم ، اهسته دل میبندم تا اهسته بیای اما پیوسته موندنی باشی واسه حجم بی پناه دلبستگیام ❤ نامه شماره 43...
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 71 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22

نمیدونم چه اتفاقی میفته که یه آدم به تو نزدیکتر از خودت میشه ، یهو به خودت میای میبینی هرجا نگاه میکنی اونه ، هر اسم مشابه ، عطر مشابه و ... حالتو یه جور خوبی بد میکنه ... انگار خاطره ها مو به مو ، لحظه به لحظه و وجب به وجب جونتو زیر و رو میکنن و تو خالی میشی از هرکسی به جز اون ... انگار اونکه قشنگِ روزگارته باید همیشه تو خیال و خاطرت بمونه ، انگار اون دستا خیالِ رسیدن به این رستا رو ندارن و چقد غریب که تو تمام شبایی که دلم با دلتنگی خوابید صبحش تو پشت پلکام بودی ... بیشتر از هر کسی دوستت دارم ... نامه شماره 43...
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22